چکیده مضمون شعر با توجه به خواص ذاتی و ماهیتی آن همچون عاطفه و خیال که نقشی محوری را در شکلگیری و اثرگذاری شعر ایفا میکنند و نیز با درنظرگرفتن فرآیند نیمهخودآگاه آفرینش شعر، از جنس و شکل خاصی برخوردار است که از بدو پیدایش شعر در متن اشعار مشهود بوده، امری ثابت و غیرقابل تغییر میباشد. طی بعضی ادوار فکری که شکلگیری مکاتب ادبی خاصی را در پی داشته، معانی و مضامین متعددی بر مختصات شعر تحمیل شده که اقتضای مسائل و قضایای اجتماعی بوده و البته هیچگونه تناسبی با فضای شعر نداشته و قابل هضم در بافت آن نبوده است. از دیگر سو، نحوه و میزان ارتباط شعر با افراد اجتماع که از محدودیت و اقلیت خاصی برخوردار است در تعریف کارکرد شعر مؤثر بوده، مانع از آن میگردد که شاعر را به رعایت بایدها و نبایدهای از پیش تعیین شده و نامتلائم با ساختار و طبع شعر وادار سازیم. شعر اهداف وجودی خاص خود را داراست و نمیتوان آن را به عنوان یک ابزار در جهت تأمین مقاصد و منافع ناسازگار با محیط شعر تلقی نمود. عدم توجه به طبیعت و ماهیت حقیقی شعر و درک و دریافت ناصحیح از آن موجب تدوین متونی منظوم میشود که از خواص و آثار شعر تهی بوده، به ابزاری در جهت ارائه گزارههای گوناگون تبدیل میگردد.