چکیده این مقاله سعی دارد تا بر اساس نظریه «سوزان فرگسن»در خصوص ویژگیهای ادبیات داستانی امپرسیونیستی، یکی از موفقترین رمانهای غسان کنفانی، نویسنده نامدار فلسطین، را به نام «ما تبقی لکم» در ترازوی نقد، بررسی و تحلیل قرار دهد و جنبههای امپرسیونیسنی آن را برجسته کند. بنابراین در ابتدا مقدمهای در خصوص مکتب امپرسیونیسم و تبلور آن در ادبیات داستانی بر اساس نظریه سوزان فرگسن بیان میشود و در قسمت دوم با کاربست جنبههای امپرسیونیسم در رمان مورد بحث و بر اساس روش نقدی توصیفی-تحلیلی اثبات خواهد کرد که رمان ماتبقی لکم در ادبیات عربی نمونه موفقی است از ادبیات داستانی موسوم به امپرسیونیسم که توانسته است بر اساس مدل سوزان فرگسن و با کاربست ویژگیهایی امپرسیونیستی مانند: پیرنگ حذفی، پیرنگ استعاری، گسستگی زمان و نامتوالی بودن روایت داستان، درست مانند یک نقاش امپرسیونیسم، برداشتهای آنی و لحظهای شخصیتهای داستان یا نویسنده از واقعیت را به تصویر کشد.