چکیده عنصر مکان به عنوان یکی از عناصر هنری داستان، نقشی بسیار تأثیرگذار در پیشبرد حوادث داستان و پردهبرداری از ویژگیهای شخصیتها و تفهیم آنها دارد. رمان نویسان توانمند هیچگاه نتوانستهاند از کنار این عنصر به طور سطحی عبور کنند، بلکه با مهارت هنری خود آن را برای اهداف خاصی به خدمت گرفتهاند. الطیب صالح-رمان نویس نابغه جهان عرب- نیز در مشهورترین رمان خود «موسم الهجرة إلی الشمال» توجه ویژهای به عنصر مکان نموده است. این مقاله در نظر دارد با تکیه بر مبانی نظریه روایت شناسی که اهمیت خاصی به عنصر زبان در شکلگیری مکان روائی می دهد، مسأله تقابل مکان و کارکردهای معنایی و چگونگی توصیف آن و ارتباطش با شخصیتهای داستانی را در این رمان بررسی نماید. به نظر میرسد الطیب صالح به خوبی توانسته است از مساله تقابل مکانها برای تفهیم مفهوم تقابل دنیای شرق وغرب که این رمان بر اساس آن شکل گرفته است، بهره ببرد. به طوریکه با «توصیف خلّاق» مکانهای مختلف و بیان «جزئیات مؤثر» آنها ضمن نمایاندن این مکانها به خواننده، به آنها شکلی نمادین بخشیده و از آن برای برانگیختن حس کنجکاوی خواننده استفاده نموده است، تا جایی که گرهگشایی مهمترین گره این داستان یعنی کشف شخصیت رازآلود قهرمان داستان تنها از طریق فهم عنصر مکان ممکن مینماید. کلید واژهها: تقابل مکان، روایت شناسی، الطیب صالح، موسم الهجرة إلی الشمال