چکیده نقد ساختاری به معنای امروزی آن، در حدود دهه ۱۹۶۰، به منظور به کار بستن روشها و دریافتهایسوسور در عرصه ادبیات شکوفا شد که این شیوه جدید در بررسی، علم ادبی جدیدی را به نام روایتشناسی پدید آورد. در روایتشناسی، شخصیت جزئی از ساختار کلی متن داستان به شمار میآید که سادهترین نقش آن نقش کنشگریست. گریماس بر اساس همین کنشهای شخصیتهای داستانی، مدلی را در بررسی شخصیت طراحی کرده است که از سه الگوی دوتایی: کنشگزار ـ کنشپذیر، کنشگر ـ هدف، کنشیار ـ ضد کنشگر تشکیل شده است. او معتقد است الگوی کنشی او برای تمامی روایتها قابل انطباق است. در این مقاله با هدف ارزیابی کارآیی و قابلیت الگوی کنشی گریماس در قابل انطباق بودن بر تمامی روایتها سعی شده است تا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، شخصیتهای رمان "بیروت 75 " اثر غادة السمان بر اساس الگوی کنشی گریماس بررسی و تحلیل شود. نتائج به دست آمده بر موفق بودن این الگو در بررسی شخصیتهای بیروت 75 اذعان داشته به این ترتیب که در جفت اول، کنشگرها در این داستان 5 طرحی عبارتند از فرح، یاسمینة، ابومصطفی، ابوالملا، طعان و هدف، ثروت، آزادی و شهرت است. در جفت دوم، کنشیار و ضد کنشگر، اشخاص و صفات مثبت و منفی است که آنها را در رسیدن به اهداف یاری میرساند یا آنها را از رسیدن به هدفشان بازمیدارد، البته در جفت سوم داستان، کنشگزارها همان کنشگرهای داستان بوده و کنشپذیرها یا همان بهرهور نهایی در آنها وجود ندارد.